۲۹ اسفند روزی که همه منتظر فردا هستند برای من بدترین روز ساله.روزی که عزیزی رو از دست دادم که وقتی زنده بود هیچوقت قدر ش رو هیچکس ندونست. از ۲۹ اسفند ۷۷ تا ۲۹ اسفند ۸۲ سالهایی که گذشت گرچه زود ولی من همیشه و همه جا به یاد تو و معصومیتت بودم و خواهم بود.با تمام وجودم دوستت دارم و هر روز به یادت اشک میریزم. کاش اونوقت که بودی خیلی بزرگتر بودم و میتونستم خیلی محبتهات رو جبران کنم. محبتهایی که هیچکس مفهومش رو ندونست. به یاد اون صبح بارونی لعنتی که جلوی چشمم رفتی... رفتی...
به یادت شعرت رو زمزمه میکنم. نشان عشقت به مردی که تو مدت عمرت هیچوقت ازش مهر ندیدی.مردی که وقتی تو رو از دست داد تازه فهمید چه اتفاقی افتاده...

 با آنکه در حریم تو بیگانه ام هنوز
چون حلقه بر در این خانه ام هنوز
همچون نگینی که بر سر انگشتر منی
ای آشنا پیش تو بیگانه ام هنوز